دختر
|
|
در کنج خرابه به گمانم خبری هست یک دخترکی چشم به راه پدری هست
از گونه ی نیلی و دو چشم پر خونش پیداست که او منتظر منتظری هست
آورد عدو یک طبقی در بر دختر انگار که در آن سر همچون قمری هست
بگشود طبق دخترک و دید که در آن آغشته به خاکستر و خون وای سری هست
از بهر پذیرایی از آن سر خونین در دیده دختر چه خوش اشک بصری هست
یاد آور غصب فدک و قصه مادر رخساره ی نیلی و کمانی کمری هست
کمتر تو بسوزان ز غمت خاطر بابا آخر به برت عمه خونین جگری هست
|
یکشنبه 91 آذر 26 |
نظر
|
|
|
|